زندگی مثله یه جاده میمونه,منو تو مسافراشیم قدر این لحظه هارو بدونیم ممکنه فردا نباشیم
به اندازه ی بوسه های بی پاسخی که ماهی به آب میزند دوستت دارم جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست! که اینگونه آغاز شود: و قسم به روزی که قلبت را چنان میشکنند که مرهمی جز خدایت نخواهی یافت!!!! چقدر سخته... وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتوخیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه دوسش داری وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم چون حالا دلم چند تیکه داره که هر کدوم جدارگونه دوستت داره!!! تنها تفاوت من وتو این است: تو به خاطر نمی آوری و من از خاطر نمیبرم این بار تو بگو دوستت دارم نترس من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید!!! زندگی سه چیز است: اشکی که خشک میشود لبخندی که محو میشود یادی که میماند و فراموش نمیشود منم عاشق مراغم سازگار است تو معشوقی تورا با غم چه کار است سخت است هنگام وداع آنگاه که در میابی چشمانی که در حال عبور است پاره ای از وجود تورا نیز با خود خواهد برد من دلم تنگ کسی است که به دلتنگی من میخندد میگم دوست دارم نمیگم عاشقتم میگم دیوونتم که اگه یه روز ناراحتت کردم بگی بیخیال دیوونست... هیچ وقت گریه نکن!چون هیچکس لیاقت اشک های تورو نداره اگه هم داشته باشه طاقت دیدن اشک های تورو نداره اگه چشمات پرسید...بگو ندیدمش اگه گوشات پرسید...بگو نشنیدمش اگه دستت لرزید...بگو از سرماست اما اگه دلت لرزید...به خودت دروغ نگو دوسش داری!!! هیچ وقت دل به کسی نبند... چون این دنیا انقدر کوچیکه که توش2تا دل کنار هم جا نمی شن! واگر هم دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو... چون این دنیا انقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی! یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم: برای آنکه باید باشد و نیست داشتم اشک هایم را روی نامه ای عاشقانه با قطره چکان جعل میکردم!!! خاطرم آمد شاید دلتنگ خنده هایم باشی.... ببخش اگر این روزها عشق با گریستن ثابت میشود!!! هرگاه شادم یاد تو غمگینم میکند هرگاه غمگینم یاد تو شادم میکند پس هر دو را دوست دارم... چون حکایت از تو میکند تنهایی یعنی اینکه به معشوقت بگی دوستت دارم بعد بهت بگه جک نگو تنهایی یعنی اینکه یه نفررو از ته دلت دوست داشته باشی ولی نتونی بهش بگی تنهایی یعنی اینکه مامانت بهت بگه خیلی بچه ای تنهایی یعنی اینکه عاشق بشی ولی فکر کنی درد و دل داری! اشک ریختن واسه چشات یه عادته....دوری و ندیدنت برای من مثال یک حکایته فکر نکنی حرف دلم برای تو شکایته....کی گفته زندگی برای من بدون تو خیلی راحته نکنه دل تو از دست من ناراحته....می دونی بد جوری این دل من عاشقته؟ آرزوی من تو این شبا وصال روی ماهته...تنها مرهمم تو این روزا عکسای یادگاریته گفته بودن یه روز دل شکستن و رفتن کارته....رفتن تو ای عشق من نگفتی آخر قرارته یکی به من بگه ابن کجای عدالته؟....به من بگو چرا امروز دشمن من کنارته؟؟؟ آنتوان برت:اولین طلوع عشق آخرین تابش عقل است! لرد بایرون:عشق مرد قسمتی از زندگی او و عشق زن همه ی زندگی اوست. دیزراعیلی:همه به خاطر عشق زاده شده ایم...عشق پایه و اساس هستی و تنها پایان آن است فرانگلین:اگر می خواهید دوستتان بدارند دوست بدارید و دوست داشتنی باشید! بعد از دوست داشتن کمک کردن زیبا ترین فعل دنیاست!!! بوسه یعنی عشق خالی از گناه بوسه یعنی قلب تو از آن من بوسه یعنی تو همیشه مال من سرمایه ی عمر آدمی یک نفس است واون نفس از برای یک هم نفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است اون 1 نفس از برای یک عمر بس است هیچ فکر نمیکردم به جرم عاشقی این گونه مجازات شوم و دیگر کسی به سرافم نخواهد آمد قلبم شتابان می زند شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام ومن تنهایی خودرا,در آغوش میکشم تنها ماندم.... زمان ....به من آموخت که دست دادن رمز رفاقت نیست ....بوسیدن قول ماندن نیست ....عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست یک زمان غافل شدم صد سال راهم دور شد آنقدر بیراهه رفتم تا دو چشمم کور شد در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی یا رب ای کاش نیفتد بر کسی کار کسی در دیاری که یار قاضی باشد محکوم شدن به چوب دار عشق است.... عشق که بازار بتان جای اوست سلسله بر سلسله سودای اوست گرمی بازار خراب است عشق آتش دل های کباب است عشق گفت به مجنون صنمی در دمشق کای شده مستغرق دریای عشق عشق چه و مرتبه ی عشق چیست؟ عاشق و معشوق در این پرده کیست؟ عاشق یک رنگ و حقیقت شناس گفت که ای وحو امید و هراس نیست به جز عشق در این پرده کس اول و آخر همه عشق است و بس گاهی وقتا دلم میخواد بگم: من رفتم,باهات قهرم,دیگه تموم!دیگه دوست ندارم... و چقدر دلم میخواد بشنوم:کجا بچه لوس؟غلط می کنی میری...مگه دست خودته! اما نمی دونم چه حکمتی است که آدم همیشه اینجور وقتها می شنود:...به جهنم!!! دستمال کاغذی به اشک گفت: قطره قطره ات طلاست یکم از طلای خود خرج می کنی؟ عاشقم با من ازدواج می کنی؟ اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!!! تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی توی ازدواج ما تو مچاله میشوی چرک میشوی و تکه ای زباله میشوی پس برو و خوش خیال باش عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش! دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبه اش نشست گریه کرد وگریه کرد وگریه کرد در تن سفید ونازکش خون در دوید آخرش دستمال کاغذی مچاله مثل تکه ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد چرک وزشتت مثل این و آن نشد رفت,اگرچه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال او با تمام دستمال کاغذی ها فرق داشت چون که در میات قلب خود دانه های اشک داشت عشق خودش خواهد آمد. نمی توان از آن فرار کرد. عشق خودش آهسته آهسته و در گوشه ای از قلب مهربانت آرام وبی صدا می نشیند و تو متوجه اش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر می کند کم کم مثل ساعقه"مهرگیاه"در تمام جانت می پیچد و ریشه می دواند به طوری که بی آن نمی توانی تنفس کنی آری عشق خودش می آید.... سلااااااااااااام دوستان به وبلاگ من خوش اومدین امیدوارم از مطالبش خوشتون بیاد خواهشا فقط نگاه نکنین نظر هم بزارین ممنون میشم راستی تو نظر سنجی هم حتما شرکت کنین تو این شبای خط خطی ستاره رای پاپتی گم شدن و نیست توی راه فانوسک رفاقتی به هرکی میخوایی دل بدی دل می کنه به راحتی دنیا چه آلوده شده به سم بی صداقتی پاهای عشق و عاشقی تاول زده بگی نگی انگار تموم زندگی گرفته بوی کهنگی باید با دنیا کاری کرد بیشتر از اینها نشه بد به پای عشق و عاشقی مرهم دلدادگی زد باید دوباره تازه شد توی هوای رابطه باید دوباره خط کشید رو هرچی رسم غلطه ای مهمان نا خوانده,قلبم آمدنت را خوب یادش است بی صدا آمدی و در قلبم نشستی اکنون... سرگردانم,انگار تا دور دستها نشانی از روشنایی نیست. تورا دوباره بهانه می کنم و خاطره های با تو بودن که مرا به لب پنجره بارانی می کشاند. در تمام فرصت های تنهاییم پی در پی نقش هایت را بر روی صحنه زندگی مرور میکنم... و از یاد نمی برم خاطره های با تو بودن را و بغضم را درون خودم پنهان می کنم و نمی خواهم بدانی ناراحتی ام را و دلیل اینکه سکوتم را به لبخندی بسنده می کنم و می دانم که تلخیش را درک می کنی و به یاد می آورم تو را در آغوش و رفتنت را بدون من... I LOVE my eyes when u look in to them I LOVE my name when u say it I LOVE my heart when u love it I LOVE my life when u are in to چشامو وقتی تو بهشون نگاه می کنی دوست دارم اسممو دوست دارم وقتی تو صداش می کنی قلبمو وقتی دوست دارم زندگیمو وقتی دوست دارم که تو توش هستی لطفا به ادامه ی مطلب هم مراجعه کنید در جلسه ی امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید!یک دنیا حرف نا گفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی...! درد و دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود در این سکوت بفض آلود قطره ی کوچکی هوس سرسره بازی می کند و برگه ی سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد عشق تو نوشتنی نیست... در برگه امم کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم...! وقت تمام است برگه ها بالا... می خواستم زندگی کنم,را هم را بستند ستایش کردم, گفتند خرافات است عاشق شدم ,گفتند دروغ است گریستم ,گفتند بهانه است خندیدم,گفتند دیوانه است دنیارا نگهدارید,می خواهم پیاده شوم دکتر شریعتی تو بگو بهار قشنگه من میشم بهار تو تو بگو بمون منم نممیرم از کنار تو تو بگو نمیخوایی دیگه خسته کردمت گرچه سخته امامن دور میشم از دیار تو تو بگو سرده هوا من می شم خورشید تو تو بگوکه نا امیدی من میشم امید تو تو بگودلم گرفته از همه دورنگیا مشکی میشم مظهر یک رنگی می شم واسه تو تو بگو خدا کنه بارون بیاد از آسمون به خدا میگم که گریه کنه برای تو اگه غمگین بشی,از دستم ناراحت بشی می میرم که تا ابدپاک بشم از خیال تو کاش تموم میشد این روزها این خاطره ها تو می موندی واسه من من می موندم واسه تو روزی زیبایی و زشتی در ساحل دریا به هم رسیدند. آن دو به هم گفتند:بیا در دریا شنا کنیم.برهنه شدند و درآب شنا کردند,و زمانی گذشت و زشتی به ساحل بازگشت و جامه ی زیبایی را پوشید و رفت.... زیبا نیز از دریابیرون آمد و تن پوشش را تیافت,از برهنگی خویش شرم کرد و به ناچار لباس زشتی را پوشید و به راه خود رفت. اما اندک افرادی هم هستند که چهره زیبایی را می بینند و فارغ از جامه هایی که بر تن دارد,اورا می شناسند!!! عشق یعنی گم شدن در کوی دوست... هر چه در دل آرزوست... یک تبسم,یک نگاه... تکیه گاه و جان پناه.... یک تیمم یک نماز. خدایا!!! روزهاست که در پی اینم که بتوانم به خود جرات دهم و تورا مخاطب خویش قرار دهم. زمان میگذرد و اما من هنوز جرات شکستن سکوت را نیافته ام ولی میدانم که تو از پس لب های خاموشم نیز می شنوی که: ای خالق عشق!دستی بر آینه سرد و یخ زده قلبم بکش و بگذار من از پس غبار های تیره تنهایی رنگ دوستی را ببینم, پرستو های سرگردان مهررا به آشیانه ی قلبم بازگردان بنای قلبم را با عشق بساز و درونش را با هیزم دوست داشتن بسوزان وشعله ور کن چنان که قلب های یخ زده را گرم کنم و با آنانی که در غروب دلتنگی فرورفته اند به کهکشان زندگی به پرواز درآیم!!! همه ی عشق هارا چنان بسوزان که پاک باشد اگر چنین نشودهرگزعشقی مباد بگذازاحساس آدم خسته بماند تپه های شنی با وزش باد جا به جا میشوند اما.... صحرا همیشه باقی میماند..... این است..... افسانه ی عشق
ادامه مطلب
ادامه مطلب
Design By : RoozGozar.com |